جدول جو
جدول جو

معنی نکته گویی - جستجوی لغت در جدول جو

نکته گویی
(نُ تَ / تِ)
عمل نکته گوی. رجوع به نکته گوی شود: مشغول به نکته گویی و بذله جویی. (ترجمه محاسن اصفهان ص 108)
لغت نامه دهخدا
نکته گویی
نغز گویی گفتن نکته های دقیق و لطیف
تصویری از نکته گویی
تصویر نکته گویی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نکته گیر
تصویر نکته گیر
ایرادگیر، اعتراض کننده
فرهنگ فارسی عمید
(نُ تَ / تِ)
عمل نکته جو. رجوع به نکته جو شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نکته سنج. نکته پرداز. (آنندراج). بلیغ و زبان آور و لطیفه گو. (ناظم الاطباء). آنکه نکته های دقیق و لطیف گوید. (فرهنگ فارسی معین) : دیوانه ای نام او ابوالفوارس به غایت نکته گوی. (ترجمه محاسن اصفهان ص 113)
لغت نامه دهخدا
(نُ تَ / تِ)
ایرادگیری. اعتراض. (فرهنگ فارسی معین). عمل نکته گیر. رجوع به نکته گیر شود
لغت نامه دهخدا
(مِ سَ)
عیب گیر. (آنندراج). اعتراض کننده. (ناظم الاطباء). ایرادگیرنده. معترض. (فرهنگ فارسی معین). خرده گیر. ناقد. نقاد:
نکته گیری به کار نکته شگفت
بر حدیثی هزار نکته گرفت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مِ پَ)
نکته گوی. رجوع به نکته گوی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نکته گوی
تصویر نکته گوی
نغز گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته گیری
تصویر نکته گیری
خرده گیری ایراد گیری اعتراض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته گیر
تصویر نکته گیر
ایراد گیرنده معترض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته گیری
تصویر نکته گیری
ایراد، گیری، عیب جویی
فرهنگ فارسی معین
اعتراض، انتقاد، خرده گیری، خرده گیری، نقد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خرده گیر، منتقد، ناقد، نقاد، نکته سنج
فرهنگ واژه مترادف متضاد